- Dark balcony/roof/deck: there was an event. I and S. were playing around with two guys. They were bar tenders maybe. It was my plan. They so couldn't believe this.
- رابطه در کالسکه
- عمو و زن عمو م. را سر جایشان نشاندم.
تکلیفم را با م. و ا. یکسره کردم. یقهاش را چسبیده بودم و هر چه به دهنم میرسید بارش می کردم. پایش را میکشیدم. طبق معمول جوابهایی در آستین داشت اما به تته پته افتاده بود.
با همه میجنگیدم. به خصوص با م.
س.ص. به جای ن.ع. زنگ زدم به ن.م. خبر دادم.
- عمه از مسافرت برگشته بود. با دوست من بدرفتاری کردند.
- شایعه ی مرگ بابا. قدم می زدم و سعی می کردم خیال کنم که خواب می بینم. به شدت واقعی به نظر می رسید. مستأصل بودم و گریه می کردم.
- قرار شد به آقای فرجاد پول قرض دهم. ریحانه هم هنوز پولش را نداده بود.