من، ع. و بابا بحث میکردیم. سرانجام بابا حق را به ع. داد: البته به نقل از حضرت علی هم حدیثی هست که توحید تا آنجا خوب است که دست و پا گیر نباشد.
قرار بود ز. شب را پیش ما بماند. انتظار میرفت الگوی خوبی برای او باشم، دارو خوردم و خوابم برد. صبح روز بعد نه از قوطی داروهایم خبری بود و نه از ز.
باید به افکارت تو خواب توجه کنی نه به تصاویر!!!