خواب ۲۳۱

من، ع. و بابا بحث می‌کردیم. سرانجام بابا حق را به ع. داد: البته به نقل از حضرت علی هم حدیثی هست که توحید تا آنجا خوب است که دست و پا گیر نباشد.

قرار بود ز. شب را پیش ما بماند. انتظار می‌رفت الگوی خوبی برای او باشم، دارو خوردم و خوابم برد. صبح روز بعد نه از قوطی داروهایم خبری بود و نه از ز.

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا یکشنبه 11 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:12 ق.ظ

باید به افکارت تو خواب توجه کنی نه به تصاویر!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد