تکلیفم را با م. و ا. یکسره کردم. یقهاش را چسبیده بودم و هر چه به دهنم میرسید بارش می کردم. پایش را میکشیدم. طبق معمول جوابهایی در آستین داشت اما به تته پته افتاده بود.
با همه میجنگیدم. به خصوص با م.
س.ص. به جای ن.ع. زنگ زدم به ن.م. خبر دادم.