خواب ۲۲۷

 

 برنامه قرار بود ساعت ۱۳ برگزار شود. آیدا و مرضیه همکاری نمی‌کردند. زمان اجرای برنامه جلو افتاد. شوکه شده بودم. با م. دعوا کردم. دندانم کنده شد. خیال می‌کردم که حتما خواب است؛ اما با گذشت زمان٬ مطمئن شده بودم که خواب نیست.

خواب ۸۸

مرضیه را دیدم. راجع به مبحث «تعارف کردن» صحبت می کردیم. من ادعا می کردم که به تعارف هیچ اعتقادی ندارم٬ اما او تاکید داشت که من پیشتر در مصاحبه ای تعارف کردن را امری طبیعی و موجه شمرده ام. قرار شد فیلم آن مصاحبه را ببینیم. خوابم منتقل شد به روز مصاحبه. روی پل عابر بر فراز منطقه سرسبزی بودیم. به یک مسابقه شباهت داشت. مصاحبه کننده ها همانهای کیش بودند. سراشیبی بود. نزدیک بود سُر بخورم و پایم به سر آن مرد عینکی اصابت کند.