برنامه قرار بود ساعت ۱۳ برگزار شود. آیدا و مرضیه همکاری نمیکردند. زمان اجرای برنامه جلو افتاد. شوکه شده بودم. با م. دعوا کردم. دندانم کنده شد. خیال میکردم که حتما خواب است؛ اما با گذشت زمان٬ مطمئن شده بودم که خواب نیست.
دندانم لق شده بود. با آن آنقدر بازی کردم که از بیخ کنده شد. در آینه جای خالی اش را نگاه می کردم. حالا ته گلویم را بهتر می دیدم. پیش خودم فکر می کردم که این قطعا باید خواب باشد. منتظر بودم که بیدار شوم.