خواب ۲۵۳

- خاله ر. و خاله م. در آشپزخانه کنار همدیگر نشسته بودند. سرم را گذاشتم روی پای خاله ر. نوازشم می‌کرد. موهایم را بالا بسته بودم. خاله ر. چتری‌ هایم را می‌ریخت توی صورتم.

خواب ۱۶۰

- بچه ی م. و ع. را من به دنیا آوردم.

- خانه ی آقاجون بودیم. آقاجون سر و صدا می کرد. به آشپزخانه رفتم تا ظرفها را همراه با خاله ر. بشویم. مدام ظرفی از دستم به زمین می افتاد. مامان بزرگ کمکم می کرد.