خواب ۲۵۳

- خاله ر. و خاله م. در آشپزخانه کنار همدیگر نشسته بودند. سرم را گذاشتم روی پای خاله ر. نوازشم می‌کرد. موهایم را بالا بسته بودم. خاله ر. چتری‌ هایم را می‌ریخت توی صورتم.

خواب ۲۲۴

 موهایم بلند و بلوند بود و خانم آرایشگر با بروس مخصوصش موهایم را فر می‌داد. می‌گفت: «موهای زن که نباید کوتاه باشد». در پایان موهایم به حالت اولش برگشت.