خواب ۱۹۲

دکتر ف. رانندگی می کرد. من و م. عقب نشسته بودیم و فامیلی‌اش را مسخره می کردیم. در نهایت دکتر ف. که در تمام مدت صدایمان را شنیده بود، حالمان را گرفت.

خواب ۱۰۱

- مقاله‌ای نوشته بودم. به ف. تحویل دادم. پس از آنکه مقاله را  خواند٬ به من برگرداند. زیرش نوشته بود: شما در مرحله نخست فلان دوره پذیرفته شده اید.

- با بابا سوار ماشین شدیم. ماشین بابا نبود٬ ماشین ع. بود.

خواب ۸۷

رنویی را می راندم. شرایط حساسی بود. دختری/زنی در صندلی جلو نشسته بود. رانندگی بلد نبود. ماشین یکی از بچه ها بود. داشت برای خودش بی راننده می رفت. سریع در را باز کردم و ترمز دستی را کشیدم. پشت فرمان نشستم. ماشین خوش دستی بود. دیگر با کلاچ و ترمز مشکلی نداشتم. وارد خیابان اصلی می شدم.

خواب ۸۲

الف. پشت فرمان بود. از مقابل ما گذشت. لبخند زد. ریشش سیاه رنگ بود.