خواب ۱۶۱

- برای مامان و بابا سالاد پرملاتی درست می کردم.

- مقاله ای نوشتم و دادمش برای چاپ درنشریه دانشکده. بچه های انجمن اسلامی برگه مخصوصی به من دادند که نوشته را در آن پاک نویس کنم. قبل از چاپ س.ا آن را خواند تا ایراداتش را به من بگوید.

خواب ۱۰۱

- مقاله‌ای نوشته بودم. به ف. تحویل دادم. پس از آنکه مقاله را  خواند٬ به من برگرداند. زیرش نوشته بود: شما در مرحله نخست فلان دوره پذیرفته شده اید.

- با بابا سوار ماشین شدیم. ماشین بابا نبود٬ ماشین ع. بود.