خواب ۲۰۲

م.ش هر روز من را به رستوران می برد. در حوالی رستوران اتفاقاتی می افتاد.

خواب ۲۰۰

- م. را تصادفی در دانشکده حقوق دیدم. هر جا می رفتم دنبالم می آمد. آخرسر هم به من گفت که مجبورم با او باشم.

- بازهم پریودی بی وقت و خونی شدن پشت مانتو ام. بچه ها مسخره ام می کردند. ث. پشت سرم راه افتاده بود و مدام لکه خون پشت مانتو ام را به من گوشزد می کرد.