خواب ۲۸

خاله م. بود. م. هم بود انگار. یک تست حاملگی بود. باید خیس می خوردم و بعد نمک مخصوصی روی تنم پاشیده می شد و بعد آن نمک را می بردم پیش متخصص تا بگوید حامله ام یا نه! توی حمام بودم. نتیجه را پیش دکتر بردم. اتاقکی بود. انگار حامله بودم. ناراحت نبودم. همه چیز طبیعی بود. انگار باید نتیجه ی خاله م. را هم می بردم. دلم می خواست م. هم بداند چنین چیزی وجود دارد تا او هم تست بدهد. وقتی برگشتم کسی توی اتاقم بود. روی تخت٬ زیر لحافم بود. انگار خاله م. بود. تیجه تست را از من جویا شد.