خواب ۱۸۸

- از .و. انتقام می گرفتم. او اما عین خیالش نبود.

- مدرسه ای بودم. می خواستم برای امتحان تقلب کنم. معلم قبل از شروع امتحان در مورد تقلب تذکر داده بود. امتحان شروع شد. معلم تمام فرمولهایی را که خودم بلد بودم پای تخته برای همه نوشت نوشت. حالم گرفته شد. دیگر رغبتی برای ادامه نداشتم.

نظرات 2 + ارسال نظر
ن چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:05 ق.ظ

خوابها وقتی نوشته میشوند حالت بسیار عجیب تری می یابند. گسستهای آنها به حدی است که انگار خوابهای یک نفر نیستند بلکه خوابهای مشترک نوع بشرند. درست مثل خود واقعیت. آیا این رویا رویای من نبوده؟ نمیدانم.

ن چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:32 ب.ظ http://navvid.blogsky.com/

سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد