خواب ۱۸۰

مامان و بابا به مسافرت رفتند. خوشحال بودم. فورا به ع.ت. زنگ زدم. ع.ت. آمد. می ترسیدم مامان-بابا ناغافل سر برسند. هر چند دقیقه یک بار٬ بهشان زنگ می زدم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد