خواب ۱۷۹

  - د.ب را دیدم. دستش شکسته بود. از اتوبوس پرت شده بود پایین.

- ر. را بعد از مدت ها دیدم. دست او هم شکسته بود. با دست دیگرش دست دادم. استقبال گرمی از او کردم. پرسیدم در تمام این مدت کجا بوده.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد