- ب. سر پیچ پل گیشا زیر پل عابر ایستاده بود. من ماشین را می راندم.
- در تراسی بودم. پارچه ای پهن کرده بودم. روی آن کتابهایم را ریخته بودم تا بخوانم. سر این پارچه با مامان بحثم شده بود. مامان دعوایم می کرد.