شماره ۱۲

(مجموعه ای از خواب هایی که جسته گریخته در این مدت دیده اما ننوشته ام.)

 

- از ف. خواستم او را ببینم. خواب خوبی بود. جمعی تشکیل شد.

- حال مامان در شرف بد شدن بود. به دیوار تکیه داده بود٬ مبادا بیفتد.  

- رابطه من با یک بچه 

- یک حمله نظامی به محله زندگی مان. تعریف کردن ع. ماجرا را٬ با آب و تاب. اتاق و جسد های سوخته. اتاق سوخته مال ع. بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد