خواب ۱۱۷

بچه ها برایم سوپ با نان فانتزی آورده بودند. دم در سلف دانشکده بودیم. خوشحال شدم. ناگهان یکی نانم را دزدید. جا خوردم. به گمانم مهسا بود.