خواب ۱۷۳

  از طریق اینترنت قطعه ای الکترونیکی سفارش داده بودم. مدت ها صبر کردیم٬ اما به دستمان نرسید. قرار بود مسافرت برویم و می بایست قبل از حرکت٬ قطعه را دریافت می کردیم. چند مزاحم تلفنی پیدا کرده بودم. بعدتر کاشف به عمل آمد که فروشنده های اینترنتی یک مشت آدم شیاد بوده اند که می خواستند پول را قبل از تحویل دادن قطعه٬ بالا بکشند. شاید هم اصلا قطعه ای در کار نبوده. خوشحال بودم که هیچ خسارتی به ما وارد نیامده.

با مامان در جایی شبیه به یک بازار بودیم. جای شلوغ و فوق العاده بزرگی بود. در یک کهنه فروشی بودیم. فروشنده پیرزن کولی ژنده پوش وراجی بود که می خواست جنسی را به ما قالب کند. فضولی می کرد و زر اضافی می زد. می خواستم یک چیزی بهش بگویم٬ اما نشد. بیرون آمدیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد