خواب ۵۶

 - امروز عصر: یکی از بچه‌های دانشکده مرده بود. راهرو اتاق اساتید را می رفتم و برمی گشتم. پ. چیزهایی می گفت.

- چند روز پیش: پشت در پارکینگ بودم. ماشین ناخودآگاه عقب می رفت. هوا گرفته بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد