خواب ۸

سرایدار آن مکان خانمی بود با شکل و شمایل مامان بزرگ. برای همین علاقه و تعلق خاطر خاصی نسبت به او احساس می کردم. {همیشه پیش خودم فکر می کردم چرا بعد از فوت مامان بزرگ تا به حال خوابش را ندیده ام و در خواب نیز متوجه این موضوع بودم.} وقتی داشتم مکان را ترک می کردم به بدرقه ام آمد. برای شام در شب دیگری٬ شاید فردا یا پس فردا  شب به خانه دعوتش کردم و با کمال تعجب او به راحتی پذیرفت. مامان هم شکل رویایی خاصی در خوابم داشت. انگار در خواب برایم راحت نبود به مامان بگویم کسی که شبیه مامان بزرگ بوده٬ یک سرایدار است.

 

صبح ۲۴ تیر ۸۸

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد