- با ن. قراری داشتم. انگار نه می شد با ماشین آن ها رفت٬ و نه با ماشین ما. من میل داشتم که پشت فرمان بنشینم. شخص دیگری هم با ن. بود انگار.
- خانه ی آقاجون بودیم. باز هم بحث شد. من برای خاتمه دادن به بحث٬ حرف هایی را که قبلا به س. خانم گفته بودم٬ تکرار کردم. همه ساکت شدند.
- انگار یک مهمانی بود. پسرعمه ی بابا. میز٬ غلات٬ م. و ه.