خواب ۹۸

م. توی خانه ی ما بود. روبه روی من روی زمین دراز کشیده بود و خاطره تعریف می کرد. شلوارک پایش بود. پاهایش تیغ خورده بود. معذب بودم. می خواستم بیرونش کنم اما نمی دانستم چطور.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد